پدیده جان سلام. این سوزن دوزی روی شلوارتان خیلی زیباست، منو به یاد جلیقه ای انداخت که من سالیانی پیش در هفت شبانه روز پشتش را با روشنایی یک شمع در تاریکی اطاقی دو در یکو نیم متر مربعی سوزن دوزی کردم، البته هنوز هم یکی از پوششهای اصلیم را تشکیل میدهد. عکسی از آن خواهم گرفت و خبرت خواهم کرد، البته اگه مایل به آن باشی. ایکاش میتوانستم در کنارت بنشینم و در گوشت زمزمه کنم: "اگر در رویایت مرا هم با خود همراه میبری، دستانم را لطفن رها نکن، لااقل انگشتی از دستم را سخت به دست گیر تا خیالم راحت باشد". ایکاش شیرینی لذیذی میشدم و روی میز کنارت در بشقابی دست به دعا بر میداشتم که:" خدایا نوش جانش کن، نوش جانش کن". و تو تنها مرا با چنگال گاهی به راست گاهی به چپ میچرخاندی و وقتی چشاط اون حالت کودکای بازیگوش رو به خودش میگیره و غنچه های خنده گوشهُ لبات باز میشن من به خودم میگم: " دَدَم وای" و تو با نوک چنگالت آرام کف پایم را، کنارهُ راست شیرینی را قلقلک میدهی بعد آرام کمی از نوک تیز چنگال را به کف پایم فرو میکنی و با شیطنت میخندی. از خندهُ زیبای تو منم خنده ام میگیرد و درد چنگال از یادم میرود. پدیده جون خوشحالم دوستی مانند تو دارم. دوچرخه تهیه کردی؟ من هر روز به تو مینگرم و ایمانم به زیبایی جاودانگی زن خلل ناپذیرتر میشود. یکشنبه ات آنقدر ملایم و خوشایند بر تو جلوه کند که خدا را از یاد ببری. برقرار و عاشق بمانی. سعید از برلین. بر خیز و پیاله پُر کن ز عشق.
2 Comments:
پدیده جان سلام.
این سوزن دوزی روی شلوارتان خیلی زیباست، منو به یاد جلیقه ای انداخت که من سالیانی پیش در هفت شبانه روز پشتش را با روشنایی یک شمع در تاریکی اطاقی دو در یکو نیم متر مربعی سوزن دوزی کردم، البته هنوز هم یکی از پوششهای اصلیم را تشکیل میدهد. عکسی از آن خواهم گرفت و خبرت خواهم کرد، البته اگه مایل به آن باشی.
ایکاش میتوانستم در کنارت بنشینم و در گوشت زمزمه کنم: "اگر در رویایت مرا هم با خود همراه میبری، دستانم را لطفن رها نکن، لااقل انگشتی از دستم را سخت به دست گیر تا خیالم راحت باشد". ایکاش شیرینی لذیذی میشدم و روی میز کنارت در بشقابی دست به دعا بر میداشتم که:" خدایا نوش جانش کن، نوش جانش کن".
و تو تنها مرا با چنگال گاهی به راست گاهی به چپ میچرخاندی و وقتی چشاط اون حالت کودکای بازیگوش رو به خودش میگیره و غنچه های خنده گوشهُ لبات باز میشن من به خودم میگم: " دَدَم وای" و تو با نوک چنگالت آرام کف پایم را، کنارهُ راست شیرینی را قلقلک میدهی بعد آرام کمی از نوک تیز چنگال را به کف پایم فرو میکنی و با شیطنت میخندی.
از خندهُ زیبای تو منم خنده ام میگیرد و درد چنگال از یادم میرود.
پدیده جون خوشحالم دوستی مانند تو دارم.
دوچرخه تهیه کردی؟ من هر روز به تو مینگرم و ایمانم به زیبایی جاودانگی زن خلل ناپذیرتر میشود.
یکشنبه ات آنقدر ملایم و خوشایند بر تو جلوه کند که خدا را از یاد ببری.
برقرار و عاشق بمانی.
سعید از برلین.
بر خیز و پیاله پُر کن ز عشق.
تو هر چه باشي تجسم زيباي زني. چه با پوشش چه بي آن.
Post a Comment
<< Home