Saturday, November 25, 2006

جام

كرخت و خسته جا به جا مي شوم
فرشته به پشتم تلنگري مي زند
برمي گردم و به چشمانش خيره مي شوم
برق چشمان زيبايش مثل هميشه مرا مسخ مي كند
از زير بالهايش جام را بيرون مي آورد
بدون هيچ پرسشي جام را از او مي گيرم
شايد درمان دردم باشد
به ياد درد انتظار
به ياد درد ديدن هرزگي ها و هيچ نگفتن ها
به ياد درد اضطراب مدام
جام را تا ته مي نوشم
سرم را روي سينه فرشته مي گذارم
چشم هايم را مي بندم
تا آرامش را مزه مزه كنم

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

ba maze amze kardan aramesh movafegahm.ino hastam

11/25/2006 8:30 PM  
Anonymous Anonymous said...

maze maze kardane aramesh adam ro vasvase mikone bara dardesar

11/26/2006 11:35 AM  

Post a Comment

<< Home