جام
فرشته به پشتم تلنگري مي زند
برمي گردم و به چشمانش خيره مي شوم
برق چشمان زيبايش مثل هميشه مرا مسخ مي كند
از زير بالهايش جام را بيرون مي آورد
بدون هيچ پرسشي جام را از او مي گيرم
شايد درمان دردم باشد
به ياد درد انتظار
به ياد درد ديدن هرزگي ها و هيچ نگفتن ها
به ياد درد اضطراب مدام
جام را تا ته مي نوشم
سرم را روي سينه فرشته مي گذارم
چشم هايم را مي بندم
تا آرامش را مزه مزه كنم
2 Comments:
ba maze amze kardan aramesh movafegahm.ino hastam
maze maze kardane aramesh adam ro vasvase mikone bara dardesar
Post a Comment
<< Home