Saturday, April 14, 2007

؟؟؟

چشم هايش را به هم مي فشرد
سعي مي كند همه چيز را به خاطر آورد
به اطرافش نگاه مي كند
تنها تصاوير مبهمي را از شب قبل مي بيند
صداها و اتفاقات بريده بريده
جلوي چشمانش نمايان مي شوند
ناگهان از خودش مي پرسد: گفت دوستت دارم؟

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

fekr konam
man intori shenidam

4/18/2007 11:51 AM  
Anonymous Anonymous said...

:) hatman gofte, yani behtare ke gofte bashe

4/19/2007 2:01 AM  
Anonymous Anonymous said...

Tx !
Was great !
Glamour !

4/19/2007 4:26 AM  
Anonymous Anonymous said...

khob mast bude!

4/21/2007 8:12 AM  

Post a Comment

<< Home