Monday, May 21, 2007

صداها

جلوي تلويزيون نشستم نقد يك فيلم جالب رو گوش مي دم
ولي منتقد صداش مثل يك خط صافه
بلابلابلابلابلا
از اون طرف صداي مامانم مي آد كه پشت سر هم حرف مي زنه
فكر مي كنه داره واسه من درد و دل مي كنه
غرغرغرغرغرغرغر
و هم زمان سشوار روشن كرده و موهاش رو درست مي كنه
ويژژژژژژژژژژژ
يك ماشين از توي كوچه رد مي شه صداي موزيك بلندش
شيشه هاي خونه رو مي لرزونه
گوپس گوپس گوپس
همسايه مي‌آد تو راهرو و در خونه رو محكم به هم مي كوبه
تق ق ق ق ق ق ق ق ق ق
چه شب دل انگيزي

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

ajab
divone neshodi
kheiliye

5/22/2007 12:03 PM  
Anonymous Anonymous said...

akhare shab ham to tuye wc bala miari:
oghhhhhhhhhhh!
:d

5/22/2007 2:35 PM  

Post a Comment

<< Home