اميد
من در آغوش كرختي آرميده ام
چشمانم را مي بندم
گوش هايم را تيز مي كنم تا صدايي را شكار كنم
تنها گاهي صداي نفس هايم در گوشم مي پيچد
حتي ديگر صداي تيك تيك ساعت هم نمي آيد
خسته شده ام مي خواهم براي هميشه بخوابم
اما گويي صدايي از دور مي آيد
كسي دارد نزديك مي شود
با قدم هاي آرام و ترانه اي بر لب
چشمانم را به آرامي مي گشايم
تويي كه مي آيي
1 Comments:
و پيغامي در راه/ ميگشايد لب خسته از آوازت را/ و چشمهاي گر گرفته از ساكتي جاده را/ ميدانم/ باور دارم/ تو هم باور كن
Post a Comment
<< Home