زندگی ارزش غم ندارد
زمان مهلت ترمیم را نخواهد داد
این کلمات را در گوشم زمزمه کرد
چه کودکانه به دردها می اندیشیدم او به من سرخوشی تعارف می کرد
و من چه تلخ دستش را پس می زدم
وقتی مست شراب او شدم که دیگر دیر بود
ما دیگر با یک زبان حرف نمی زدیم
شمع را خاموش کردیم
و بدون خداحافظی رفتیم
2 Comments:
همواره دیر میرسیم
در کلاس درس زندگی کاش درجا میزدم
و کلاس اول را با آن دوران کودکانه
به زیبائی میگذراندم
آن هنگام لذت واقعی زندگی را احساس میکردم
آنجا مرزی میان من و تو نبود
آنجا هیچ احساسی جزء احساس پاک کودکانه حکمفرمائی نمیکرد
اینجا غرور غرور غرور
سرها را در گریبانشان برده تا هیچ وقت نتواند بگوید ...........چه؟
سکوت میکنیم به گمان اینکه سکوت هنوز نشانه رضایت است
بی توجه به اینکه انسانها دیگر هیچ چیز را به آن سرعت درک نمیکنند
زندگی را به حال خودش رها کن
enjoy
خوش باشید و پدیدار
زندگي بال و پري دارد اندازه دستهاي تو و من كه جدا شدنشان زندگي را بي بال و پر ميكن.
Post a Comment
<< Home