Monday, May 01, 2006

قصه مرید

روزی بود و روزگاری
مریدی بود و مرادی
مرید بود سرمست درس های مراد
دنیا را می دید به رنگ کلمات مراد
...
مرید رفت تا دنیا را ببیند
رفت تا برگردد
اما روزی که برگشت
مراد بهانه آورد که چه و چه و چه
مرید رفت و رفت و رفت
وقتی دنیا را با چشم خود دید
بیمار شد بیا و ببین
...
اما یاد گرفت که دنیا یعنی خودش
یعنی چشم خودش، یعنی دل خوش
امروز او رهرو راه خویش است
راهی که خودش آن را تعریف می کند

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Donya yani khodash !!!kash mam mitoonestim befahmim...

5/03/2006 4:43 PM  

Post a Comment

<< Home