Wednesday, October 11, 2006

چشم سوم

مي گفتند ديدن روي ديگر آدم ها ظرفيت مي خواهد
خنديد و گفت :‌ من ظرفيتش را دارم
چشم سوم عطايش كردند
روزي هزار بار مرد و زنده شد
چشم را بست اما وسوسه شد تا ببيند
حال دعايش اين است
"يا تحمل به من عطا كن يا چشم را از من بگير"

6 Comments:

Blogger koooootah said...

راست ميگفتن كه ديدن روي ديگر ظرفيت ميخواهد.من كه نميتونم ببينم اونطرف رو ولي همين طرف از چهره هارو كه ميبينم حالم بهم ميخوره.دروغ نگم چون حداقل چشم سوم رو براي ديدن باطن يه نفر كه خودم باشم دارم.حالم از خودم به هم ميخوره

10/12/2006 1:55 PM  
Anonymous Anonymous said...

هم چشم و هم ظرفیتش؟!! همچین یه کم پرتوفع نبوده؟!!!! چه کم اشتهاء!!

10/13/2006 12:05 AM  
Anonymous Anonymous said...

.پدیده جان سلام
سحر بر تو ای مهربان
.پُر ستاره و روشن باد
.چشمان دلت سُرمه به مژگان میکشند
در رشت" راتقدیمت میکنم"
.تا با قبول آن چشم دلم بینا گردد
زیر محرابِ مسجدی کهنه و بیرنگ
.خوابیده پدر بزرگ
.نام من حک گشته بر سنگ قبر او
،پدرم میرخصید بر بالای جسدش در مسجد
من نیز بر سر قبر پدر
.در بهشت زهرا رقصیدم
،پدر بزرگم با دف من با تار
.مینواختیم سرود رفتن را
من گریه میکردم با تار
او میخندید با دف
.و میچرخیدیم به دور سنگِ پدر
جسم که میمیرد
،روح کودکی میگردد بازیگوش
.سخت کنجکاو و حساس
،از آن بالا به من و تو مینگرد
همانجا لحظه ای میماند
،غم به چهره که دوید
اشگ غمت را خیس که کرد
،روح ملالش میگیرد
.پی کاری دگر میگیرد
جسم که میمیرد، روح رها میگردد
،آزادی سبکش میسازد
.اوج میگیرد
:چه کسی بود به من گفت
سعید، نه همین لباس زیباست"
."نشان آدمیت
.لخت باید بود، سبک باید رفت
.شاعر و عاشق بمان زیبا درون
.همیشه شاد و همیشه خندان باشی
.سعید از برلین

10/13/2006 4:37 AM  
Anonymous Anonymous said...

با مطلبی تازه به روزم ...

10/13/2006 6:01 AM  
Anonymous Anonymous said...

www.rax.blogfa.com

10/13/2006 6:02 AM  
Blogger PaRaDa said...

....yup
ya tahamol
ya baz ham hamun tahamol!

10/14/2006 8:23 AM  

Post a Comment

<< Home