Tuesday, January 31, 2006

بهانه ای نمانده

آن زمان که دوست داشتن معنی من است
هر آنچه غیر از عشق خواهد مرد
حتا دلتنگی حتا انتظار
و دیگر پر خواهم شد از سپیدی
تو می آیی با دسته گل نور
که عطرش منظومه را مست می کند
ستاره ها دست در دست ترانه می خوانند
همه سیاهی ها مرده اند می بینی؟
بهانه ای برای گریه کردن نمانده
ماییم همه پر از لبخند

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Salam

Mamnoon az Hozooret

Ettefaghan Manam Neveshteye Toro kheili Doost dashtam

Hamishe vaghti chizi az Del biad bar Del ham ...

1/31/2006 8:03 PM  
Blogger Infdle said...

چه کنم که اشکهایم همه روان است
این همان اشک شوق است
لبخند بر لبانم جاری میشود وتنها میخندم قهقهه میزنم در زیر آسمان پر ستاره ای که از رویا ساخته ایم

لذت بردم
شاید کمی آرامش از دست رفته ام در این ساعات نیمه شب باز گشت
شاد باشی و پدیدار

2/03/2006 3:43 AM  
Anonymous Anonymous said...

پدیده عزیز این متن ادبی شما زیبا بود

2/03/2006 8:28 AM  

Post a Comment

<< Home