چيزي تمام زندگيم را خورده است صبح ها با او بيدار مي شوم
در طول روز به خلاص شدن از دستش فكر مي كنم
و شبها قبل از خواب براي حل شدنش دعا مي كنم
تمام حجم زندگي من را پر كرده است
هر چه با شتاب تر دورش مي كنم
سريع تر به طرفم بر مي گردد
گاهي فكر مي كنم كه به خود بياموزم
چطور تمام عمرم با او زندگي كنم
2 Comments:
....
بومرنگ تنهايي
Post a Comment
<< Home