Wednesday, December 27, 2006

يلدا بازي


نمي دونم شايد آبشار يه جورايي با اين كار به هم مي ريزه ولي من با دعوت سعيد و دعوت غير مستقيم(دي:) آقا معروفي خودم رو بازي مي دم

يك: وقتي كه كمتر از يك سالم بوده يه قوطي كرم نيوآ بزرك رو كه توي تختم جا مونده بوده تا صبح خوردم

دو: بچه كه بودم همه اش با پسرها بازي مي كردم.عاشق فوتبال گل كوچيك توي كوچه بودم. يكي از افتخاراتم هم اين بوده كه يكي توي كوچه خواسته صدام كنه گقته :بيا آقا پسر... و من كلي ذوق كردم كه نفهميده من دخترم. تا 14 سالگي هم گوشم سوراخ نبوده

سه: اولين باري كه عكس پ و ر ن و ديدم در سن 17 سالگي بود وقتي كه عكس هاي باباي دوستم رو از كمد قفل شده اش (كه قفلش رو با گير سر دوستم باز كرديم) بيرون آورديم. چنان وحشتي كردم كه شب تا صبح تب داشتم و توي خواب فرياد مي زدم و هيچ كس نفهميد چه مرگمه.مسخره تر اينه كه من بيشتر از شكل واقعي آ ل ت ت ن ا س ل ي خانمها ترسيده بودم

چهار: براي ارتباط برقرار كردن با آدم ها هيچ مشكلي ندارم و به راحتي با هر كسي كه خواستم ارتباط داشتم. ولي نمي دونم چرا آغاز زندگي مشترك برام يه چيزي تو مايه هاي شكافتن اتمه و بايد اين اتفاق براي من فقط به روش خودم اتفاق بيفته يا اصلا نيوفته

پنج: سال هاست كه يكي از دغدغه هاي ذهني من حرف زدن با خدا و جواب گرفتن از اوست. مي خوام يه جوري سر از كارش در بيارم و دليل همه كارهاش رو بدونم. بعد از اين همه سال هم خم به ابرو نياوردم و كوتاه نيومدم. از هر راهي هم كه بگيد وارد شدم. اگه جاي اون بودم هم با اين بنده فضول و كله شق همين كار رو مي كردم كه الان اون داره با من مي كنه

شش:از آرزوهاي بزرگ زندگيم:‌داشتن يه آتليه نقاشي و زدن كف دستم به سقف آسمونه
پ ن: دعوتيمان اول شهرزاد كه شايد به اين بهانه دوباره شروع كنه به نوشتن، يسنا ، ساروي كيجا و سعيد

6 Comments:

Anonymous Anonymous said...

الهي قربونت برم من با اين ناگفته هات. با دونستن اينها باز هم شيرين بودنت بيشتر شد. مرسي كه دعوتم كردي عزيزي من. حتما مينوسم. قول ميدم به زودي و مرسيييييييييييييييي شيرين خانم من.

12/28/2006 12:25 PM  
Blogger Nikahang's Blog said...

باحال بود!

12/28/2006 7:12 PM  
Anonymous Anonymous said...

کرم نیوا چه مزه ای بود

12/28/2006 11:10 PM  
Blogger PaRaDa said...

sevomi vaghean jaleb bud
;)

12/30/2006 9:33 AM  
Anonymous Anonymous said...

ببخشيد .. من كه نفهميدم اين بازي چه جوريه . حالا كه دعوت شدم (ارچه دير اومدم)‌مي شه بگي چي كار بايد بكنم ؟؟؟؟

12/30/2006 1:49 PM  
Anonymous Anonymous said...

آهان .. خب .. بازي رو از يك جاي ديگه ياد گرفتم . چشم . حتما انجام مي دم .
اما يسنا نمي دونم حرف ناگفته اي داره يا نه ... بايد ازش بپرسم .

12/30/2006 2:15 PM  

Post a Comment

<< Home