Thursday, May 29, 2008

نیمه

نیمه خالی لیوان
طعم هوای بارانی می دهد
طعم ملس آغوشت
جرعه ای می نوشم
گوشه ای لم می دهم
در انتظار "نیمه" دیگر می مانم


Saturday, May 24, 2008

هوای تازه

لب هایم را به هم دوخته ام
دلم را پاره پاره کرده ام
کوله بارم را بسته ام
این سو و آن سو
به دنبال هوای تازه می گردم


Tuesday, May 13, 2008

حال و احوال

از حال من اگر می پرسی
خوبم
همین جایم
پشت این رخوت مزمن
و تنهاییم را دانه دانه نخ می کنم

Thursday, May 01, 2008

له

گوشه رینگ بکس اسیرم کرد
تا توانست مشت کوبید
به صورتم، به چشمانم
از لب هایم خون سرازیر شد
هر چه با دست ها خودم را پوشاندم
نتوانستم جلوی ضربه هایش را بگیرم
فکر حمله نبودم، فقط دفاع
نگذاشتم اشک هایم بیرون بریزند
کوبید ، کوبید و کوبید
دیشب تا صبح ناله کردم
هنوز تمام روحم درد می کند