Saturday, February 25, 2006

ثانیه های آتش

زمان با مقیاس سیگار تو سنجیده می شود
و تو می توانی
زمان حل شدن من و تو را نزدیک تر کنی
چه دیر این زمان می گذرد
تو محکم به سیگار پک می زنی
تا زودترسپری شوداما
تو هم گاهی تحمل نمی آوری
وسیگار را نیمه خاموش می کنی

Thursday, February 23, 2006

نجوای صبح

دیشب در خوابم همه در آسمان شنا می کردند
و در آب پرواز
از صبح به جای اینکه را ه بروم می خزم
دلم بی دلیل بهانه می گیرد
شاید دریافته ام که اکنون فقط تویی که
آرامم میکنی
خدا کند اشتباه نکنم
ساعت دیگر امان اشتباه را به من نمی دهد
با من باش

Saturday, February 18, 2006

ساده دل


در این دنیایی که زنانش شبها از درد ضربه های کتک شوهرشان به سختی در خواب از این دست به آن دست می شوند و کودکان در خواب از کابوس نزاع پدر و مادر دندان غروچه می کنند من چه ساده لوحانه به دنبال عشق می گردم

Wednesday, February 15, 2006

حال و هوا

نه متعلق به زمینم نه آسمان
می رقصم با نت زمان
عشق رنگ دیگر گرفته
شناور در آبی هوا
هوا از جنس آب شده
نفس به جنس عشق
گرمی و سردی نیست
انتظار هم رنگ عوض کرده
با زبان موسیقی می نوازم و
کلمات را با پوستم زمزمه می کنم

Wednesday, February 08, 2006

صفر

آرزو می کنم صبح از خواب بیدار شوم
ببینم که هیچ چیز از غم وغصه هایم یادم نیست
هر چی به خاطراتم رجوع می کنم
شادی و خنده و دوست داشتن یادم می آید
تصور کن چه آرامشی
آن وقت روزی است که از صفر شروع می کنم
صفر چه نقطه خوبی است

Monday, February 06, 2006

فریاد


فریادی در گلو دارم
تمام وجودم را به هم ریخته
گوش هایتان را نگیرید
بیایید با هم فریاد بزنیم
آاااااااااااااا

Sunday, February 05, 2006

گربه

دیشب یک گربه توی خیابون بی مقدمه خودشون چسبوند به من.هرچی خواستم از کنارش رد شم نگذاشت.همه اش خودش رو به پاهام می زد.احساس کردم یک چیزی می خواد.با پام نازش کردم بازم دست بردار نبود.بالاخره بد رغبتی رو گذاشتم کنار کلی نازش کردم.توی چشمام نگاه می کرد.بعد دست کشید و رفت.یک کم اون طرف تر که رفتم صدای ترمز ماشین اومد.دیدم دوید و رفت زیر یک ماشین که پارک کرده بود خودش رو قایم کرد.ولی این قدر میو میو کرد که نگو.من اومد دولا شم ببینم چه بلایی سرش اومده نفهمیدم چی شد سرم محکم خورد به میله آهنی که ندیده بودم.داشتم از سر درد می مردم .به زمین و آسمون غر زدم و رد شدم رفتم و دیگه زیر ماشین رو نگاه نکردم و رفتم خونه.ولی اون امروز جنازه اش توی همون خیابون افتاده.مثل اینکه اون ماشین بهش ضربه ای زده بوده.خیلی دلم گرفته ولی خوشحالم که قبل از مرگش نازش کردم

Saturday, February 04, 2006

زایش

من و تو پیچیدیم به هم
مثل دوتا طناب سر در گم
چه لذتی دارد وقتی دلگیرم
ولی هنوز دور تو می پیچم
تو تازیانه می شوی گاهی بردلم
و چشمانم پنهان است
مرواریدش می بارد بر دستم
بیا کمکم کن تا بزایم درد را
و فارغ شوم ازغم دلواپسی