Wednesday, March 21, 2007
Wednesday, March 14, 2007
عمو نوروز
خانم همه خونه رو آب و جارو كرده بود
خسته، منتظر عمو نوروز مي شد
و وقتي عمو نوروز مي رسيد
و وقتي عمو نوروز مي رسيد
خوابش برده بود
چقدر من غصه مي خوردم
وقتي اين داستان رو برام مي خوندند
شايد براي همين هميشه عيدها برام روزهاي دلگيريند
براي همين هر سال چشمام رو باز نگه مي دارم
تا خواب نمونم و اومدنش رو خوب ببينم
Sunday, March 11, 2007
Thursday, March 08, 2007
Wednesday, March 07, 2007
خوش به حال غنچه های نیمه باز
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به خال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از ان می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکویی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
"فريدون مشيري"