Tuesday, November 28, 2006
Monday, November 27, 2006
Saturday, November 25, 2006
جام
فرشته به پشتم تلنگري مي زند
برمي گردم و به چشمانش خيره مي شوم
برق چشمان زيبايش مثل هميشه مرا مسخ مي كند
از زير بالهايش جام را بيرون مي آورد
بدون هيچ پرسشي جام را از او مي گيرم
شايد درمان دردم باشد
به ياد درد انتظار
به ياد درد ديدن هرزگي ها و هيچ نگفتن ها
به ياد درد اضطراب مدام
جام را تا ته مي نوشم
سرم را روي سينه فرشته مي گذارم
چشم هايم را مي بندم
تا آرامش را مزه مزه كنم
Wednesday, November 22, 2006
Saturday, November 18, 2006
دل قوي دار
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای، باران
باران
پر مرغان نگاهم را شست
...
...
خواب رویای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشی هاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم
و ندایی که به من می گوید
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار
سحر نزدیک است
"حميد مصدق"
"حميد مصدق"